چراغگردان حرم، روشناییبخش محله شد
تاریخ انتشار: ۳ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۴۸۹۲۷
همشهری آنلاین-سودابه رنجبر: با دیدن همسایهها، شاگردان و آشنایان دست ادب به سینه میگذارد و در سلام کردن به کوچک و بزرگ پیشدستی میکند. شوخطبعی، نوعدوستی، مهربانی و دستگیری او از نیازمندان مورد توجه اهالی محله است و انس و الفتی که با قرآن دارد سبب شده تا حاج «عبدالمجید مساحتی» بهعنوان یک هممحلی، مورد اعتماد بسیاری از اهالی شهرری باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
او یکی از افتخارات خود را شاگردی در محضر آیتالله «اثنی عشری» میداند. حاجی ۶۰ سال است که قرآن را با نوایی خوش میخواند و پیش از این یکی از خادمان و چراغگردانان حضرت عبدالعظیم(ع) بوده است. همیشه لبخند بر لب دارد. چهره بشاش و گشادهاش از حاجی شخصیتی ساخته است که همسایهها اگر چند روزی او را نبینند دلشان تنگ میشود. اهالی زمان رفت و آمدش را خوب میدانند. حاجی بهترین سالهای زندگیاش را صرف تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک کرده و حالا در ۹۱ سالگی مغازهای کوچک برای خودش دست و پا کرده تا وقتش به بطالت نگذرد. در عین حال همین مغازه کوچک پاتوقی است برای انسانهای نیکاندیش و شاگردان دیروز آقا معلم که گهگاه به بهانه خرید سری به معلم پیر خود میزنند و گرهای از مشکل خلق خدا باز میکنند. مساحتی معتقد است که بیتفاوتی درد کمی نیست و خطر بیتفاوتی آدمها خیلی بیشتر از فقر، جامعه را متضرر میکند.
ثابت قدم باشیدمرد جوان کیسههای برنج را تند و تند جابهجا میکند و زیر چشمی حواسش به آقامعلم است تا چیز سنگینی بلند نکند. بیآنکه سؤالی از او پرسیده باشم میگوید: «آقای مساحتی دست بهخیر است. خیلیها برای گرفتن وام پیش حاجی میآیند تا ضمانتشان کند. حاج آقا هم در این زمینه کوتاهی نمیکند. هرچند گاهی اوقات مشکلاتی هم برای آقای مساحتی پیش میآید.» جوان اشارهای به کشوی میز حاجی میکند و میگوید: «بعضی از افراد که حاجی ضمانتشان را کرده، قسط بانکیشان را ندادهاند و از ضمانت او سوءاستفاده کردند. مدارکش را چند روز پیش از بانک آوردند و حالا داخل کشو است.»
صحبتهای جوان خیلی خوشایند حاجی نیست. حاج آقا مساحتی لبخندی میزند و میگوید: «ای بابا. از هر صد نفر یک نفر قسطش را نمیدهد. برای این تعداد کم که نباید جلو کار خیر را گرفت. من اقساطشان را پرداخت میکنم، خداوند هم به من برکت میدهد.» حاجی میگوید: «ارزش کار خیر به استمرار آن است. اگر کسی میخواهد کار خیری انجام دهد نباید با کوچکترین مشکل جا بزند و دست از کار خیر بردارد. وقتی شما در مسیر خیر ثابت قدم باشید خدا هم کمک میکند و به مالتان برکت میدهد.»
گشاده دستی«معلم باید به شاگردانش درس زندگی بدهد. اگر همه چیز را در درس و بحث و فرمول خلاصه کنیم که کار مهمی انجام ندادهایم.» این جمله آقا معلم را هنوز هم خیلی از شاگردانش به یاد دارند. منوچهر اقبالی معلم فلسفه و تاریخ در دبیرستانهای شهرری بوده و سابقه تدریس در دانشگاه تربیت معلم را دارد. او تمام دوره ابتدایی را شاگرد حاج آقای مساحتی بوده و معتقد است باارزشترین درسهای اخلاقی را از او آموخته است. اقبالی میگوید: «آقا معلم یک جمله تأثیرگذار داشت که هیچوقت آن را فراموش نکردم. حاجی همیشه میگفت بخشندگی دل بزرگ میخواهد نه پول زیاد.»
کمک بیمنتیکی از ویژگیهای آقا معلم که اغلب آشنایانش به آن اذعان دارند کمک بیمنت اوست. یکی از همسایهها میگوید: «آقای مساحتی به حفظ آبروی افراد اهمیت زیادی میدهد به همین دلیل به کسانی که از او درخواست یاری دارند کمک میکند و حتی در قید وبند تحقیق و بررسی نیست و میگوید میدانم که به دست اهلش میرسد.»حاج آقا مساحتی علاقهای به مطرح شدن در رسانه ندارد. میگوید: «من خیّر نیستم. شاید واژه واسطه خیر مناسبتر باشد.»
شاگرد دیروز و استاد امروزمنوچهر اقبالی شاگرد دیروز آقای معلم که حالا خود شاگردان بیشماری را تحویل جامعه داده میگوید: «بزرگترین درسی که از آقای مساحتی گرفتم این بود که به همه انسانها در هر شرایط، با هر میزان فهم و درک که باشند، احترام بگذارم. هنوز جمله استاد در یادم هست که میگفت همانطور که خداوند به فرشتگانش فرمود آدم را احترام کنید ما هم همان وظیفه را داریم. انسانها همه حرمت دارند و باید محترم شمرده شوند.» اقبالی ادامه میدهد: «انس حاج آقا با قرآن در تمام کلمات و حرکات او موج میزند. حرفهای او بسیار ساده و دلنشین است. هر وقت دلم میگیرد حتماً به بهانه خرید به او سر میزنم و استاد با یک جمله طنز به من انرژی میدهد.»
ساده زندگی کنیدیکی از همسایههای حاج آقا مساحتی میگوید: «حاجی زندگی سادهای دارد و با وجودیکه از یک خانواده متمول نبوده اما بسیار سخاوتمند است و این بزرگترین درسی است که آقا معلم در طی این سالها به دانشآموزانش آموخته است.»
اشک دلتنگیحاجی میگوید: «خانواده خیلی مهم است. کسی که سر سفره پدر و مادر بزرگ میشود و نان حلال میخورد مسیر زندگیاش را گم نمیکند.» وقتی آقا معلم از مادرش یاد میکند؛ چشمانش از نم دلتنگی پر میشود و میگوید: «سال ۱۳۰۳در میدان کوچک شهرری به دنیا آمدم. پدرم بنا بود و به نان حلال خیلی اهمیت میداد اما خیلی زود ما را تنها گذاشت و به رحمت خدا رفت. بعداز فوت پدر، مادر تمام بار زندگی را به دوش کشید و برای آنکه ما زندگی راحتی داشته باشیم با تمام توان کار میکرد. ما اگرچه خانواده تنگدستی بودیم اما مادرم زن گشادهدستی بود. با وجود فقر مالی مادرم ما را به مدرسه میفرستاد و برادر بزرگم به دلیل هزینههای سنگین زندگی، نتوانست چند کلاس بیشتر درس بخواند و در نهایت مجبور شد برای کمک خرج خانواده کار کند. مادرم سعی میکرد ما را در جریان مشکلات قرار ندهد. برای اینکه بتواند همزمان به ما رسیدگی کند و کار باغ را انجام دهد تابستانها را بیشتر در باغ کوچکی زندگی میکردیم. مادرم گندم میکاشت و آن را به گلهدارها میفروخت و در گرمای تابستان خرمن میکوبید. حالا که به یاد آن روزها میافتم احساس میکنم مادر خدا بیامرزم چه رنجها کشید تا ما را به ثمر برساند.»
آقای مساحتی زیر لب صلواتی میفرستد و ادامه میدهد: «مادرم سکینه مستوفیان همه محصول گندم را برای خرید دیگر مایحتاجمان میفروخت و با سیبزمینی برایمان نان میپخت. از پول گندم فروخته شده در تابستان گوشت میخرید و برای زمستان قرمه درست میکرد که در فصل سرما گرسنه نمانیم.» حاجی سختیهای زندگی را نعمت خدا میداند و میگوید: «یکی از تلخترین خاطرات زندگی من از دست دادن برادر بزرگم بود. او برای ما خیلی زحمت کشید و سعی کرد تا باری از دوش مادرم بردارد و در نهایت هم بیمار شد و از دنیا رفت. من فکر میکنم سختیهای زندگی سبب میشود انسان بیتفاوت نباشد. بیتفاوتی درد کمی نیست. خطر بیتفاوتی آدمها خیلی بیشتر از فقر جامعه را متضرر میکند.»
چراغگردان حرمحاج آقا مساحتی گذشته از اینکه یک خیّر و معلمی قدیمی است، سالهای زیادی از عمرش را در جوار حرم حضرت عبدالعظیم(ع) گذرانده و این را موهبتی از جانب حضرت سیدالکریم(ع) میداند.
او میگوید: «۶۰ سال از عمرم را در خدمت آقا بودم. برایم فرقی نمیکند چه مسئولیتی داشته باشم. سالها خادم بودم و چراغ گردان. هنوز هم در محافل انس با قرآن که در حرم برگزار میشود، قرآن قرائت میکنم. به هر حال ما شهرریایها نفسمان به نفس آقا گره خورده است.»
تلخ و شیریندختر جفت دستهایش را روی گوشهایش گذاشت تا فریادهای پدر را نشود. پدر پی در پی فریاد میزد که: «نگفتم این خانواده وصله ما نیستند؟ من که همان اول کار همه چیز را برایشان گفتم. مگر نمیدانستند که ما خانواده تنگدستی هستیم. چرا چنین جهیزیه سنگینی از ما میخواهند.»
همه چیز از روزی شروع شد که خانواده عزیز به خواستگاریاش آمدند. هردو خانواده وضع مشابهی داشتند و در نتیجه همه فکر میکردند که این ازدواج بدون هیچ مشکلی انجام خواهد شد اما به فاصله کمی بعداز عقد خانواده عزیز جفت پایشان را در یک کفش کردند که عروس باید جهیزیه کاملی داشته باشد و همین بهانهای شد برای اختلافات بعدی. خانواده عزیز روزی چندبار دخترهای ثروتمند فامیلشان را به رخش میکشیدند تا آنکه هردو خانواده به این نتیجه رسیدند که جدایی بهترین راه پایان دادن به این اختلافات است اما یک روز روزنهای به روی دخترک باز شد.
همکلاسی قدیمیاش که از مشکلات او با خبر شده بود نشانی خانه پیرمردی را در محله استخر به او داد و گفت: «سری به این خانه بزن شاید گره مشکلت باز شد.» زنگ خانه به صدا درآمد. مرد با صدای رسایی گفت: «آمدم.» در را که باز کرد سایه زنی را در تاریکی دید. زن جوان میخواست حرفی بزند اما هق هق گریه امانش نمیداد. مرد آنقدر ساکت ماند تا زن جوان آرام شد و گفت: «حاجی دستم به دامنت. زندگیم داره از هم میپاشه. خانواده شوهرم میخواهند طلاقم بدهند.»
مرد دستی بهصورت خیسش کشید و در حالیکه آستینهایش را پایین میانداخت پرسید: «طلاق؟ چرا؟» زن جوان گفت: «فقط چون جهیزیه ندارم.»زن جوان به خانه برگشت اما دلش روشن بود که اتفاق خوبی خواهد افتاد. چند روز بعد دم دمای غروب زنگ خانه به صدا درآمد. زن جوان در را که باز کرد سایه پیرمردی آشنا را پشت در دید و یک وانت پر از اسباب و اثاثیه که همه باسلیقه خاصی تهیه شده بود. راضیه م میگوید: «من آرامش زندگی امروزم را مدیون حاج آقا مساحتی هستم. اگر بزرگواری او نبود شاید من حالا این زندگی را نداشتم و چه بسا کارمان به طلاق میکشید اما حالا در کنار همسر و فرزندانم زندگی خوبی دارم.»
-----------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
کد خبر 789807منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: بی تفاوتی همسایه ها آقا معلم زن جوان کار خیر سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۴۸۹۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بنیتمیم: اکنون زمان حمایت همهجانبه از سه تیم لیگ برتری خوزستان است
ایسنا/خوزستان مدیرکل ورزش و جوانان خوزستان گفت: با توجه به شرایط حال حاضر سه تیم خوزستانی در لیگ برتر اکنون وقت حمایت است و همه باید برای حفظ سهمیههای استان حمایت همه جانبه داشته باشیم.
حمید بنی تمیم در نشست مشترک با رئیس هیئت فوتبال خوزستان که امشب در اهواز برگزار شد، اظهار کرد: تلاش کردیم در کنار رئیس هیات فوتبال خوزستان، اوضاع فوتبال استان بهبود پیدا کند. ما کنار هم قدم برداشتیم تا شاید اختلافاتی که به ظاهر وجود داشت به فوتبال خوزستان آسیب نزند.
به گزارش ایسنا، وی با اشاره به پروژههای عمرانی ورزش خوزستان، عنوان کرد: در بحث تخصیص اعتبارات تعداد قابل توجهی از نمایندگان نقش داشتند و ما به عنوان قوه مجریه کار اجرایی را بر عهده داشتیم. همچنین جا دارد از تلاشهای استاندار خوزستان سازمان برنامه و بودجه و وزارت ورزش که در تامین بخشی از عتبارات به ما کمک داشتند، قدردانی کنم.
بنی تمیم افزود: سال گذشته، ۵۲ پروژه تحت عنوان احداث تکمیل و بازسازی استادیوم در سال گذشته داشتیم، ضمن این که ۷۰ روکش چمن مصنوعی در سطح استان اجرا شد که ۵۷ عدد روکش چمن مصنوعی در روستاها، مناطق محروم و مرزی انجام شد. همچنین ۲۵ چمن طبیعی در حال اجرا یا پیمان سپاری است که ۱۵ پروژه در مناطق محروم و کم برخوردار است. ۷۶ پروژه ورزشی نیز مرتبط با فوتبال در اعتبارات سال ۱۴۰۲ داشتیم که شامل بازسازی و بهسازی چمنهای طبیعی و مصنوعی و دکلهای روشنایی است.
مدیرکل ورزش و جوانان خوزستان خاطرنشان کرد: استادیوم تختی اهواز از نظر روشنایی محوطه، مسیر پیادهروی، بهسازی سرویسهای بهداشتی و ساختمان مدیریت تغییرات بسیاری پیدا کرد و تنها دکلهای روشنایی آن باقی مانده است که با توجه به اینکه اعتبار آن ۱۶ فروردین ماه سال جاری ابلاغ شد فعلاً در فرایند مناقصه است که امیدوارم هرچه سریعتر این مهم مقرر شود و این استادیوم به چرخه خدمت برگردد.
او با اشاره به آخرین وضعیت ورزشگاه غدیر اهواز، عنوان کرد: ورزشگاه غدیر پس از ۶ سال که به حالت متروکه بود، با پای کار آمدن باشگاه استقلال خوزستان و گروه ملی به چرخه خدمت بازگشت.
بنی تمیم در ادامه، خاطرنشان کرد: دکلهای روشنایی ورزشگاههای ماهشهر، شوش، رامهرمز، باغملک، ایذه، هندیجان و ملاثانی انجام شد، ضمن اینکه امیدواریم شرایط ورزشگاه ملاثانی به صورتی پیش برود که استقلال آبی پوش ملاثانی بتواند از فصل آینده در شهر خود از حریفانش میزبانی کند.
بنی تمیم با بیان اینکه خوشبختانه اتحاد و همدلی خوبی بین خانواده فوتبال و مجموعه ورزش استان ایجاد شده است، گفت: امیدوارم شرایط به صورتی پیش رود که با همدلی بیشتر نقاط ضعف برطرف شود. ما به صورت مستقیم دخل و تصرفی در باشگاههای استان خوزستان نداریم ولی با توجه به شرایط حال حاضر سه تیم خوزستانی در لیگ برتر اکنون وقت حمایت است و همه باید برای حفظ سهمیههای استان حمایت همه جانبه داشته باشیم.
او درباره حمایت از تیم فوتبال استقلال آبی پوش ملاثانی نیز خاطرنشان کرد: ما پای این تیم بوده و هنوز هستیم. حتی به این تیم کمک مالی هم داشتهایم و در مقطعی من به همراه آقای طالقانی اجازه ندادیم امتیاز این تیم از استان خوزستان خارج شود.
مدیر کل ورزش و جوانان خوزستان در پاسخ به سوالی که قرار بود این اداره کل در مجموعه ورزشی غدیر اهواز شرایط ایجاد یک زمین تمرینی برای استقلال خوزستان را فراهم کند، گفت: طبق قول و قراری که در این زمینه داشتیم مقرر شد باشگاه استقلال خوزستان زیرساخت آن را و ما هم خود زمین چمن را فراهم کنیم و هنوز هم پای کار هستیم.
انتهای پیام